سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همراز


ساعت 7:11 عصر یکشنبه 84/6/13

خیال نکن نباشی بدون تو می میرم

گفته بودم عاشقم حرفمو پس می گیرم

خیال نکن نمونی کارم دیگه تمومه

لیلی فقط تو قصه است جنون دیگه کدومه

کی می گه تو نباشی ستاره بی فروغه

بزار همه بدونند که عاشقی دروغه

تو برده ای می خواستی که حرفتو بخونه

به پای تو بسوزه برای تو بمونه

عروسکی می خواستی رو طاقچه تون بکاریش

وقتی بازی تموم شد کنج اتاق بزاریش

دیگه برای موندن اتاق تو شلوغه

عروسکا بدونید که عاشقی دروغه

خیال نکن نباشی بدون تو می میرم

گفته بودم عاشقم حرفمو پس می گیرم


¤ نویسنده: همراز

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:36 عصر چهارشنبه 84/3/4

 

سلام به همه دوستان عزیز و مهربونم

 

باید از همه دوستانی که در سرور پرشین بلاگ فعالیت می کنند معذرت خواهی کنم چون مدتیه اینجا سرعت نت خیلی پایینه و متاسفانه وبلاگهای پرشین اکثر اوقات باز نمیشن. آخه اینجا یک شهر صنعتی و همه تا از سر کار برمی گردند شیرجه میرن تو نت و اصلاً یادشون می ره که disconnect  هم وجود داره البته تقصیر مردم نیست تقصیر شرکتها و کارخانه هاست که 80% بهای نت رو پرداخت می کنند و می شه گفت که فقط پول فیش تلفن رو می دن.

خوب بگذریم فقط اینارو گفتم تا دوستان عزیزم از من نرنجند و دیر سر زدن منو به پای کم سعادتیم بزارن.

به امید روزی که ما هم در کشورمون از اینترنت   Wireleess  به صورت 24ساعته و با سرعت بالا استفاده کنیم. (آه چه رویای شیرینی) 

 

 

 

عاشقانه

 

زچشم کهربایی رنگ تو برداشتم شوق نگاهم را  و تاجی را که از گلهای لادن در بهار عشق تو با اشک چشمانم پروردم خزان کردم.

نه تنها عشق تو که هر عشق دیگری را من به دل کشتم  و تنها میروم راه امیدم را.

اگر اشکی ز چشمان عسل رنگت برای من پدید آمد  بدان آن قطره ای بودست از دریای خونی که هر شب در غمت از دیده افشاندم.

برو اکنون خداحافظ.

برو لعل درخشانی بشو بر سینه مردی که بوید ازمیان شیب پستانهای تو عطر هوسها را.

و من تنها به کنج معبدی خاموش  کنار چنگ بنشینم  که هر گه دختری آمد بگویم زیر لب پروانه ام گم شد.

برو دیگر ، آه ... برو دیگر خداحافظ.

 

 


¤ نویسنده: همراز

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:48 عصر جمعه 84/2/23

سلام به همه دوستان عزیز و مهربونم

 

باید از همه شما عزیزان به دلیل این مدت غیبت معذرت خواهی کنم و باید بگم که توی این مدت دچار که اصلاً آپدیت نکردم و به خونه شما نیومدم دچار یه مشکل اساسی شده  بودم که از اینترنت و شبکه و وبلاگ و هر چیزی که به اینترنت مربوط می شه حالم به هم می خورد و هرچه می کردم نمی تونستم حتی کانکت کنم ولی به هر حال اون دوران هم گذشت چون انسان موجودی فراموشکاره و بدی هارو همیشه با نیروی فراموشی در ذهنش کمرنگ میکنه.

خوب بگذریم همراز باز هم می خواد شروع کنه البته اینبار به خاطر تنهای هاش میخوام بعد مدتها به روز نشدن اینبار با یک متن و یک شعر از فریون مشیری شروع کنم

امیدوارم که شما دوستان عزیز مثل همیشه راهنمای من در این راه باشید.

 

**************************************************

 

بودن

 

گر بدینسان زیست باید پست

من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم

بر بلند کاج خشک کوچه بن بست.

گر بدینسان زیس باید پاک

من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه

یادگاری جاودانه

بر تراز بی بقای خاک.

**********************

              کوچه

 

بی تو مهتاب شبی باز از آن  کوچه گذشتم.

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم .

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم ان عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید ، عطر صد خاطره پیچید.

یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم 

پر گشودیم و در ان خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب ان جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت.

اسمان صاف و شب ارام, لبت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در اب

شاخه ها دست براورده به مهتاب.

شب و صحرا و گل وسنگ

همه دل داده به اواز شباهنگ.

یادم امد تو به من گفتی از این عشق حذر کن.

لحظه چند بر این اب نظر کن

اب, ایینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است.

باش فردا که دلت با دگران است.

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن.

با تو گفتم ضرر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم.

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

 چون کبوتر لب بام تونشستم

توبه من سنگ زدی, نرمیدم نگسستم.

باز گفتم که تو صیادی و من اهوی دشتم.

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم.

حذر از عشق ندانم نتوانم.

اشکی ازشاخه فرو ریخت

,مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت

 اشک در چشم  تو لغزید

ماه بر عشق تو خندید.

یادم اید دگراز تو جوابی نشنیدم

 نگسستم, نرمیدم.

رفتی در ظلمت ان غم شب و شبهای دگر هم

نگرفتی دگر از عاشق ازرده خبر هم

نکنی دیگر از ان کوچه گذر هم.

بی تو اما به چه حق باز از ان کوچه گذشتم.

 

   فریدون مشیری 

 


¤ نویسنده: همراز

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:7 عصر سه شنبه 83/12/11

وقتی دستام خالی باشه
وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم
که بدونم لایق تو

دلم و از مال دنیا
به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهیم
به تو تکیه داده بودم

هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هرجا بودم با تو بودم
هرجا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم

اگه احساسم و کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبی سر سپردی

بدون اینو که دل من
شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت


¤ نویسنده: همراز

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:20 عصر سه شنبه 83/11/20

 

روز روشن میره باز شب میرسه
غم میاد به هر دری سر میزنه
مگه میشه چشامو هم بزارم
وقتی غم قلبمو خنجر میزنه
با خیال تو شبا چشم من خواب نمیره
برق اون چشمای مست دیگه از یاد نمیره
بذار امشب بخوابم
بذار امشب بخوابم
نمیدونیکه شبا چی میگذره
چشمای دنیایی رو خواب میبره
غم تو شب تو دلم جون میگیره
خوابو از چشمای پر اب میبره
با خیال تو شبا چشم من خواب نمیره
برق اون چشمای مست دیگه از یاد نمیره
بذار امشب بخوابم
بذار امشب بخوابم
چشمه ی چشمای تو دریای اب
چشمای خسته من دنبال خواب
با خیال تو شبا چشم من خواب نمیره
برق اون چشمای مست دیگه از یاد نمیره
بذار امشب بخوابم
بذار امشب بخوابم
روز روشن میره باز شب میرسه
غم میاد به هر دری سر میزنه
مگه میشه چشامو هم بزارم
وقتی غم قلبمو خنجر میزنه
با خیال تو شبا چشم من خواب نمیره
برق اون چشمای مست دیگه از یاد نمیره
بذار امشب بخوابم
بذار امشب بخوابم
بذار امشب بخوابم
بذار امشب بخوابم

 


¤ نویسنده: همراز

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:33 عصر چهارشنبه 83/11/14

 

از سوز محبت چه خبر اهل هوس را                       

این آ تش عشق است نسوزد همه کس را


¤ نویسنده: همراز

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:49 عصر پنج شنبه 83/11/1

 ظیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار

خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریا

 

چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب

جه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر آب

 

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن

خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن

 

اگر خوابم اگر بیدار اگر مستم اگر هوشیار

مرا یارای بودن نیست تو یاری کن مرا ای یار

 

تو ای خاتون خواب من ، من تن خسته را دریاب

مرا هم خانه کن تا صبح ، نوازش کن مرا تا صبح

 

همیشه خواب تو دیدن دلیل بودن من بود

چراغ راه بیداری اگر بود از تو روشن بود

 

ظیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار

خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریا

 

نه از دور و نه از نزدیک تو از خواب آمدی ای عشق

خوشا خود سوزی عاشق مرا آتش زدی ای عشق

 

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن

خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن


¤ نویسنده: همراز

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3      >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
74018

:: درباره من ::

همراز


:: لینک به وبلاگ ::

همراز

:: آرشیو ::

تابستان 1384
بهار 1384
زمستان 1383
پاییز 1383

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

نوروز امینی
رها
مهدی
محبوبه
سیمین
رنگین کمون
کیمیای ناب
سایت یاس سپید
سرخ

:: لوگوی دوستان من::



::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::