به پيش من اگر مي آييد، نخواهيد که تنهايي ام را پر کنيد، نخواهيد که سکوتم را بشکنيد و نخواهيد پا بر روي احساس من بگذاريد، تنها مي توانيد که دل کوچک مرا بشکنيد.هنرم، اشک ريختن...کارم، سکوت و دويدن به دنبال سايه هاي حقيقت...گاه گاهي با قلمم تن لطيف کاغذها را مي آزارم و گاهي هم نوا با سازم به تماشاي رقص باران مي نشينم. سقف دل ترک خورده اي دارم که شبها تا سحر، تا اوج خدا مرا مي کشاند. خلاصه خدا را شاکرم از هر آنچه که دارم....